خاطره ای به نقل از کتاب نردبان شهادت صفحه ی 37
سال 64 ،پادگان لشکر25کربلا از جاده سوسنگرد به هفت تپه انتقال یافت و ما هم برای اولین بار به انجا رفتیم.بعد از چند روز بچه های گردان مسلم ابن عقیل به مرخصی رفتند. توی گردان فقط یک چادر چهار نفره بود که به من و اقا مهدی(شهید مهدی معلم کلایی) تعلق داشت.یک روز به اقا مهدی گفتم :(اینجا کجاست ما را اوردند؟
همه ی بچه ها رفتند کنار خانواده هاشون دارند بهترین غذا را می خورند و بهترین جا می خوابند . من و تو ماندیم اینجا کنار عقرب و رتیل که چه؟)
برگشت و با ناراحتی گفت : (مرتضی!دیگر این حرف را نزن!
اینجا قطعه ای از بهشته...قطعه ای از عرش خداست...اینجا قدم گاه شهدای ماست...ادم هایی اینجا نفس کشیدن که حالا تو بهشت هستند)
ادامه مطلب ...