ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
نمیدونم واساتون پیش اومده یا نه ، در این شب ها گاهی دستاتو بلند میکنی که دعا کنی ...
دعا واسه خودت ...
شایدم پدر و مادرت ....
همین که دستا تو بالا میبری میخوای دعا کنی یه چیز هایی روی پرده های ذهنت نقش میبنده .
یاد اون بچه گل فروشی که توی خیابون التماس میگرد که گل هاشو بخرن ...
فکر اون پدر پیری که با قامت خمیده با یه کلنگ رو دوششش سر میدون وایستاده بود ،تا شب که شد واسه نون، شرمنده زن و بچه ش نشه ...
فکر اون بچه ی یتیمی که تنها آرزوشه که یه بار هم که شده بتونه مثل بقیه بچه ها باشه ، با پدرش ...
به فکر اون همه مریضی که الان توی بیمارستانا بسترین و تنها امید باقی موندشون به خداست ...
فکر جوونی داره پدر یا مادرشو توی بیماری میبینه و لی غرورش هم بهش اجازه نمیده دستشو جلوی کسی دراز کنه ..
فکر اون جوونی که داره خودشو به هر راهی میزنه تا هزینه عمل مادرش رو در بیاره ...
به فکر اون دختری که میخواد ازدواج کنه ولی پول خرید جهیزیشو نداره ...
فکر عاشقایی که در غم معشوقشون میسوزن ....
به فکر اون بچه ای که شب با شکم گرسنه به خواب میره ...
فکر اون جوونی که داره مثل مرد کار میکنه تا هزینه خانوادشو در بیاره تا خواهر و برادرش بتونن درسشونو بخونن و مادرش هم کار نکنه ...
و هزار تا فکر دیگه ، که اصلا بیخیال خواستت میشی ...
یادمون باشه تو این شب ها برای همه دعا کنیم . مخصوصا اونایی که به دعا هامون احتیاج دارن . ..