ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ظلم و بیعدالتی این است که اینجا ظهر با صدای کلاغها بیدار شوی! نه اینکه صبح در سرزمین خودت، غرب، زیر چتر عقابهای مغرور. ظلم، این تقسیمات نابرابر است، که ما را اینجا میکشاند. که پرندهی روزمرهمان، کلاغ باشد. نه عقاب. و بدتر عدمِ صدقِ عکس آن است. و جنگ، کشاندن سرمایهی امروز به عمق شهرهای دیروز است. شهرهایی که متروک مانده! حدودِ دو هزار سال در بیعدالتی متروک مانده. عدالت، همین است.
یکی به این اسباب بازیشو بده نیاد هی مال مردم کپی کنه اینجا!
اول اینکه متن در این حد خوبه که احساس کردی از جایی کپی کردم؟
دوم؛ خیلی بده که اندازه یه سیگار برا خودت ارزش قائلی :)
_________________
یه روز یکی از دوستام می گفت گاهی وقتا لازمه یه مشت بکوبی زیر چشم آدم احمق .
پرسیدم :چرا؟
گفت:آدم احمق که معنی سکوت رو نمیفهمه ! :)))
کاشکی هدف فقط زاییدن نباشه
یکم هم فکر تربیت کردن بودند !
رحیمی
خسرو جان عدالت و حق اکتسابی ......نه آش نذری که بیارن در خونه...عقاب اگر عقاب بود سررشته عدالت را در بی عدالتی نمی یافت ...حال که دیگر عقاب قصه فرطوط و زمین گیرشده
اکتسابی هست. ولی از کی؟ از هموطن خودت؟ کسب عدالت دیگه یه کسب معمولی نیست. همراه خودش جنگ داره. یه روزی هم جنگها شد و تموم شد. همه امید داشتن که عدالت تقسیم بشه! حالا خودت ببین! تقسیم شده؟
اون عقاب هیچ وقت عدالت رو در بیعدالتی ندیده. زمینگیر هم نشده. داره پرواز میکنه. و مطمئن باش روزی کلاغ داستان رو تیکه پاره میکنه. البته کلاغ هنوز فرصت داره...
جانم!!! ترجمشم به انگلیسی میزاشتین نه اینکه زیاد از فارسیش سر در نیوردیم.... البته ایشالا خودتون متوجه شده باشین که چی ...
ترجمهی انگلیسی لازم نیست. فقط کافی بود عینِ محتوای کلامم رو به فارسی مینوشتم. البته اون میشد آخرین متنِ ما. شما که از فارسیشم چیزی نفهمیدی. مثل یکی از بچهها که میپرسه: خسرو! واقعاً غرب کشور زیاد عقاب داره؟
کلیدواژهها اینه: ظلم، بیعدالتی، «اینجا»، غرب، تقسیماتِ نابرابر.
در مورد کلاغ و عقاب هم چیزی نمیگم :)