ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
اصلاً بنا نیست «مبارزه با هوای نفس» مساوی با «مبارزه با لذّت» تلقی شود. منظور از «هوا»، لذّات و دوست داشتنی هایی هستند که انسان را ساقط می کنند، وگرنه از برخی دوست داشتنی ها اگر لذّت ببریم باعث رشد ما می شود و تازه ما باید بگردیم آنها را پیدا کنیم.
این تصور که معنویت به معنای غمگین و افسرده بودن است و خداوند متعال انسان های غمگین را بیشتر می پسندد، کاملاً غلط است. درست است که گفته شده خداوند نزد دلهای شکسته است، امّا کدام دل شکسته؟ دل شکسته ای که آنقدر شادی و لذّت چشیده که اگر یک ذره از آن را از او بگیرند، دلش می شکند. بعد خداوند چون شادی او را دوست دارد سریعاً او را ناز می کند و در آغوش می کشد. مثل کودکی که آنقدر در آغوش مادرش راحت است وقتی یک دقیقه از مادرش جدایش می کنند دلش می شکند و شروع به گریه می کند. امّا برخی ها اصلاً دلشان نمی شکند، چون هیچ وقت لذت نبرده اند.
«این که می شود دینداری به خاطر خوشی نه به خاطر خدا، این دیگر چه نوع دینداری است»، دلیل پرسیدن این سؤالات اعتراضی این است که عموماً برداشت ها از دین غلط است. تصور شما از دین چیست؟ اگر انسان قربه الی الله به خدا نزدیک شود لذت ندارد؟! آیا تصور شما از دین، همان تصوری است که از قوانین راهنمایی و رانندگی و حقوق جزایی دارید؟ قانون که لذّتبخش نیست. آیا همه کارهای ما برای تقرب به خدا است یا نه؟ تقرب به خدا لذت دارد یا ندارد؟ برخی ها ممکن است بگویند بله به خاطر تقرب الی الله است ولی به خاطر لذّتش نیست. این در حالی است که این لذّت چسبیده به تقرب الی الله است و نمی شود گفت خدایا من تقرب به تو را می خواهم امّا لذّتش را نمی خواهم. ما برای لذّت بردن آفریده شده ایم. ما آفریده شده ایم برای اینکه مست لذّت تقرب الی الله بشویم. اگر کسی به این لذّت باور نداشته باشد، یا همیشه از کار قربه الی الله فرار خواهد کرد یا اگر انجام بدهد، عُجب و غرور پیدا می کند و دچار ریا می شود، دچار آفت های متعدد می شود تا جایی که همه، حالشان از دینداری او بهم می خورد. اصلاً ما باید با کسی که قربه الی الله نماز خواند و لذّت نبرد، دست به یقه شویم.
در روایات آمده که به محض اینکه یک فرد، نگاهش را از نامحرم برگرداند، همان لحظه خداوند لذّتی را در کام او قرار می دهد که قابل قیاس با هیچ لذّت دیگری نیست. ممکن است برخی ها بگویند ما از لذّت نامحرم چشم بپوشیم به خاطر لذّت خدا، این که همه اش می شود لذّت. باید گفت بله، وجود انسان یعنی لذّت. آیا خدا ما را آفریده تا زجر و شکنجه بدهد؟! انسان برای لذّت آفریده شده. اگر از محدودیت ها و قوانین نیز صحبت شده برای این است که اینها ما را به آن لذّتی برسانند که بالاترین لذّت هاست.
به گریه های آدم دیندار نگاه نکنید؛ این گریه ها از فرط لذتی است که می برد. او اگر از تقرب الی الله لذّت نبرده بود که با یک مقدار دوری و فاصله گرفتن از خدا اینطور گریه نمی کرد. عین بچّه ای که به محض فاصله گرفتن از مادرش شروع به گریه می کند. باید دیگران در مورد دینداران متوجه این موضوع بشوند که آنها بیشتر از بقیه افراد لذّت می برند. باید بفهمیم که دینداری بدون لذّت بردن دینداری کاملی نیست، برخی اوقات هم اصلاً دیندای نیست. شیطان اگر از عبادتش لذت درست و حسابی برده بود و از قرب الی الله مست شده بود، به محض اینکه خدا دستور سجدّه بر آدم را به او داد، مستانه سجده می کرد و از فرمان مولا تخطی نمی کرد. این موضوع بسیار مهمّی است؛ ما اگر از دینمان و از تقرب خدا لذّت نبریم، دینداریمان دچار لغزش خواهد شد؛ حسرت اهل گناه را خواهیم خورد. عبادت خدا را می کنیم امّا حسرت اهل گناه را می خوریم. خداوند به ملائکه می گوید این دیگر چطور بنده ای است که آمده پیش ما سجّاده پهن کرده امّا دلش آنطرف است، دیگر او را برای نماز بیدار نکنید بگذارید بخوابد، بیچاره حسرت گناهکاران را می خورد پس چه لذّتی از ما برده است.
مدیریت لذّت ها نه تنها به معنای مبارزه مطلق با آنها نیست بلکه به معنای رسیدن به «مطلق لذّت» است. در مورد رساله عملیه، لطیفه نامردانه ای درست کرده بودند به این مضمون که خلاصه رساله عملیه یعنی این که هرچیزی که لذّت دارد حرام است. هرچند ما با این لطیفه خندیدیم، امّا نامردی بود؛ زیرا باید همه متوجه این نکته لطیف بشوند که رساله عملیه راهی است برای لذّت بیشتر بردن از زندگی.
haji pas toham harami :D
سلام و درود
خواستم بگم پست هایی که من میذارم به نام علیرضا ولی اگه نظر بدارم به نام علیرضا رستمیان میذارم و اون نظری که به نام علیرضا بود من نبودم
شایقی دمت گرم
حرف دل منا زدی
اقا این چرا نمیخاد بفهمه زندگی خصوصی هر کسی بخودش مربوطه
اقا شما بهشت خودتا برو
مام بهشت خودمونا میریم
حاجی نخوایم گریه کنیم کیو باید ببینیم . آقا دس از سر مل بردار ما خودمون به حد کافی غم داریم که باش ناراحت باشیم .
big like shayeghiii
Aghaye shayeghi aaaaaali bud nazaretun kheili kheili estefade kardam vaghean aaafarin
Besyar ali
kheyli ghashang bood
Tashakor
سلام
ممنون
استفاده کردم
برو بابا
زمانی یک نفر به امام خمینی گفت چرا در رادیو موسیقی پخش میکنید، ایشان نیز گفته بودند «میتوانی رادیو را خاموش کنی».
http://www.seratnews.ir/fa/news/230712
(دستگاه تلویزیون یا دستگاه رادیو که آموزنده باید باشد، قدرت بدهد به جوانهاى ما، جوانهاى ما را نیرومند کند، نباید دستگاه تلویزیون جورى باشد که ده ساعت موسیقى بخوانند. جوانى که نیرومند هست از نیرومندى برگردانند به یک حال خُمار و به یک حال خَلْسَه، مثل همان تریاک مىماند این هم اینقدر با او فرق ندارد، این یک جور خلسه مىآورد، آن یک جور خلسه مىآورد.؛ صحیفه امام، ج9،ص205)
(و از جمله چیزهایى که باز مغزهاى جوانها را مخدّر است و تخدیر مىکند موسیقى است. موسیقى اسباب این مىشود که مغز انسان وقتى چند وقت به موسیقى گوش کرد، تبدیل مىشود به یک مغزى غیر آن [مغز] کسى که جدّى باشد. از جدّیت، انسان را بیرون مىکند، و متوجه مىکند به جهاتى دیگر. تمام این وسائلى که حالا این بعضیش بود، و الى ماشاء اللَّه وسائل درست کرده بودند، همه براى خاطر این بود که ملت را از مقدّرات خودش غافل کند، و متوجه به جهات دیگر بکند، منحرف کند او را از مسائل روز که مبادا مزاحمش بشود...؛ صحیفه امام، ج9،ص200)
(یک آدم افیونى نمىتواند فکر کند براى یک مملکت. یک آدمى که مغزش به موسیقى عادت کرد نمىتواند براى مملکت مفید باشد.)(صحیفه امام،ج9،ص464)
ا
لبته حضرت امام گاهی خیلی محکمتر با موسیقی برخورد میفرمودند. (اگر بخواهید مملکتتان یک مملکت صحیح باشد، یک مملکت آزاد باشد، یک مملکت مستقل باشد، مسائل را از این به بعد جدّى بگیرید. رادیو و تلویزیون را تبدیلش کنید به یک رادیو و تلویزیون آموزنده، موسیقى را حذف کنید. نترسید از اینکه به شما بگویند که ما موسیقى را که حذف کردیم کهنه پرست شدیم! باشد ما کهنه پرستیم! از این نترسید. همین کلمات نقشه است براى اینکه شماها را از کار جدى عقب بزنند. اینکه مىگویند که اگر چنانچه موسیقى در رادیو نباشد آنها مىروند از جاى دیگر مى گیرند موسیقى را، بگذار بگیرند از جاى دیگر، شما عجالتاً آلوده نباشید؛ آنها هم کم کم برمى گردند به اینجا. این عذر نیست که اگر موسیقى در رادیو نباشد، آنها مىروند از جاى دیگر موسیقى مىگیرند. حالا اگر از جاى دیگر موسیقى بگیرند، ما باید به آنها موسیقى بدهیم؟! ما باید خیانت بکنیم؟! این خیانت است به یک مملکتى، خیانت است به جوانهاى ما. این موسیقى را حذفش کنید بکلى، عوض این یک چیزى بگذارید آموزنده باشد. کم کم مردم را و جوانهاى ما را عادت به آموزندگى بدهید؛ از آن عادت خبیثى که داشتند برگردانید. اینکه مىبینید که جوانها اگر این نبود مىروند سراغ موسیقى دیگر، براى این که اینها عادت کردند! این شاهد بر این است که جوانهاى ما فاسد شدند. الآن ما موظّفیم که این نسلى که فاسد شده برگردانیم به صلاح و نگذاریم این کوچکهاى ما فاسد بشوند، اینها را جلویش را بگیریم، باید جدّ باشد این مسائل.(صحیفه امام، ج9،ص205)
(تحول به این معنا که رادیو تلویزیون در زمان طاغوت کارهاى طاغوتى مىکرد. نصف کارش به این مىگذشت که جوانهاى ما را تضعیف کند به واسطه موسیقى. موسیقى تضعیف مىکند روح انسان را. موسیقى اسباب این مىشود که انسان از استقلال فکرى مىافتد. نصف کار رادیو تلویزیون قضیه موسیقى بود... یک کارهایى بکنید که موسیقى را ترکش کنید. شما خیال نکنید که موسیقى یک چیزى است براى یک مملکت مترقى. موسیقى خراب مىکند دِماغ بچههاى ما را؛ مغز بچههاى ما را فاسد مىکند. دائماً تو گوش یک جوان موسیقى باشد، این دیگر به کار نمى رسد؛ این دیگر نمىتواند فکر جدى بکند. اینکه ما مىگوییم که اینها را از بین ببرید و مکرر من گفتهام، ""شاید تا حالا ده مرتبه بیشتر من به آقاى قطب زاده(سرپرست وقت سازمان صدا و سیما) گفتهام که آقا این را بردارید از آن، مىگوید نمىشود. من نمىدانم این «نمىشود» یعنى چه؟ چرا نمى شود؟"" شما به عرض من گوش بکنید. من عرض مىکنم که اگر ما یک کارى که صلاح ملتمان است بکنیم، غربیها یا غرب زدهها بیایند به ما اشکال بکنند و بگویند که اینها کهنه پرستند، ما باید دست برداریم برویم سراغ آنها؟ یا نه، ما باید مصلحت خودمان را ملاحظه کنیم. ما باید ملاحظه کنیم به اینکه این دستگاهى که باید معلّم جمعیت باشد، باید مربى جمعیت باشد، باید سازنده باشد، انسان جورى بار بیاورد که در فکر مقدّرات خودشان نباشند، دنبال این باشند که بنشینند اینجا، و عرض بکنم که این مسائل را از سمع و بصر تحویل بگیرند، و باطنشان اصلًا بعد از چند روز خراب بشود، تهى بشود... نترسید از اینکه به شما بگویند کهنه پرستید 50! سال به ما گفتند، بگویند، ما همینیم. مسائل را جدى بگیرید، نه مسائل را گوشتان به این باشد که از اروپا چى مىگوید... و اگر شما بخواهید خوب انجام بدهید، باید این رادیو تلویزیون را از این چیزهایى که ضعف در قلب انسان، در مغز انسان مىآورد، انسان را از انسانیت خودش بیرون مىکند، استقلال فکرى را از دست مىدهد، اینها را باید از او احتراز کنید.؛ صحیفه امام،ج9، صص156-158)
این نقد بگیرو دست ار آن نسیه بدار ...
جناب بختیاری
نظر شما خیلی محترمه
ولی میشه دینت رو واسه خودت نگه داری؟!
اقا شما از راه روزه و نماز و مبارزه با هوای نفس به خدا میرسی
من با به دست اوردن دل ادما! خخخخخخ
خدایی بیا تو ماشینمو نگاه کن
پر از گل خشک شدست که از ادمایی که تو خیابونا گل میفروشن واسه خودم میخرم!
شما از راه نماز به خدا میرسی من از راه خندوندنه ادمای دور و برم
کسایی که با من دوستن میدونن چی میگم
شما برو گریه کن و زار بزن
من هیچ وقت کسیو مسخره نمیکنم و میرسم به خدا
شما همچنان نماز و دعا بخون
من میشینم به فلسفه نماز فکر میکنم و به خدا پی میبرم
همچنان در حال گریه و زاری هستی شما!
من با حیوونا مهربون رفتار میکنم
اقا ما هرکاریو تجربه میکنیم و به خدا میرسیم
شما همچنان زار زار گریه میکنی و نماز و روزه و دعا و به خدا میرسی!
حتی ١ درصد هم فکر نمیکنی
هر کسی واسه رسیدن به خدا ١ راهی رو واسه خودش داره؟!
مثل اثر انگشته
چرا وبلاگو الکی پر میکنی خب؟!
بیخیال شو تورو خدا
دین فردی غلط هست
اصلا اسلام اومده که دین اجتماعی بشه
اصلا فلسفه حکومت اسلامی برای همینه
دین فردی میشه مسیحیت
من که نگفتم همش گریه کنیم. اصلا من خودم خیلی زیاد اهل شوخی و خنده هستم.
مسیر ما مشخص شده از قبل از خدا به خدا
انّا لله و انّا الیه راجعون
یعنی خدا واقعا ما رو بین جهنم و بهشت قرار نداده.بین بهشت و بهشت. حالا بین دو نقطه مسیر های متفاوتی هست برای رسیدن به خدا. ولی کوتاه ترین و راحت ترین مسیر راه مستقیم خدا هست(اهدنا الصراط المستقیم)
نکته مهم بعدی اینه که در قرآن اومده: انّما یتقبّل الله من المتقین
یعنی همه ی کار های خوب باید از آدم با تقوا سر بزنه که مورد پذیرش خدا واقع بشه. به خاطر همین خوب بودن به تنهایی کافی نیست حتی فکر کردن به کار های خوب. شما باید با تقوا باشی. در یک کلام حرف خدا رو گوش کنی. وگرنه طبق گفته قرآن همه پَر.
خب شاید ذکر این نکته هم بد نباشه که:
آیا شما به همهخوبی ها و بدی های اعمال خودت(در حد همین دنیا) اشراف داری؟ آیا همه ی کار های خودت رو خوب می دونی؟ خب گه ین طوری باشه منم همه کار های خودمو خوب می دونم و همه هم همین طور. خب . این که میشه هرج ومرج معیار و ملاک آدم ها در تشخیص متفاوت هست. خب چی کنیم حالا؟ معیار درست چیه؟(شاید بگی خب هر کی بره سی خودش، شاید در بعضی مسائل جواب بده ولی و در مسائل اجتماعی، قضایی، یا مثلا راهنمایی و رانندگی هم جواب نمیده. چون باید قانون مشترک باشه)
من میگم کسی که ما و همه و همه چیز رو آفریده بیاد تصمیم بگیره چی خوبه چی بد. خب اون صلاح کار رو بهتر از ما میدونه. مثل معلومات ما به خدا مثل یه بچه کوچیک هست به مادرش. بچه آتیش رو میبینه که قشنگ هست، میرقصه، رنگارنگ هست، خوشش میاد بره به سمتش، ولی مادر میدونه که آخرو عاقبت این کار سوختن هست.
حالا خود مادر یه چیزایی رو نمی دونه اون ز کی بپرسه؟ من میگم از خدا
همه بحث ما اینه که من می گم بیاید حرفای خدا رو بذاریم وسط بگیم چشم
ولی شما اولا برداشتتون اینه که من میگم بیاید حرف منو گوش کنید دوما میگید خدا سر جای خودش محترم ، اما من خودم میدونم چیکار کنم.
ونکته آخر این که:
از حضرت علی در حکمت 164 نهج البلاغه فرمودن: کسی که از افکار و آرا گوناگون اسقبال کند، صحیح را از خطا خوب شناسد.
من شخصا توصیه می کنم که اگر یک نظر مخالف خودتون رو می خواهید مطالعه کنید حتما به لینک زیر برید و جلسات تنها مسیر رو از اول دنبال کنید برید و جلو. شاید روزی 5 دقیقه طول میکشه که متن هر جلسه رو بخونید.
من که بین تصورات خودم از دین و این نظرات اختلافات جدی پیدا کردم
ان شاء الله که شما.....
http://bayanmanavi.ir/post/1460