جمعه آمد ... جمعه رفت ... خبری نیست که نیست

دریافت پوستر با کیفیت اصلی با کلیک بر روی خود پوستر


در آسمان غزل عاشقانه بال زدم/ به شوق دیدنتان پرسه در خیال زدم


در انزوای خودم با تو عالمی دارم/ به لطف قول و غزل قید قیل و قال زدم


کتاب حافظم از دست من کلافه شدست/ چقدر آمدنت را چقدر فال زدم


غرور کاذب مهتاب ناگزیر شکست/ همان شبی که برایش تو را مثال زدم


غزال من غزلم، محو خط و خال تو شد/ چه شاعرانه بدون خطا به خال زدم


به قدر یک مژه بر هم زدن تورا دیدم/ تمام حرف دلم را در این مجال زدم 


به ماه رویت قسم که جانا(قطعه صوتی)

یاعلی

حذف اضطراری

دوستان یادآوری میشود که فردا 23 آذر و روز حذف اضطراری می باشد


کسانی که مایل هستن درسی رو حذف کنن فردا باید اقدام کنن




Download center

سلام دوستان


همین طور که میدونید تا کنون اسلاید ها به صورت تک آپلود میشدن که باعث میشد پیدا کردن یک اسلاید خاص به خصوص هنگام امتحانا سخت بشه


برای همین یک سیستم یکپارچه به صورت دانلود سنتر راه اندازی کردیم تا دیگه این مشکلات پیش نیاد از این پس اسلاید ها در این سیستم بارگذاری میشوند 


لینک دانلود سنتر به صورت صفحه ای ثابت در سمت چپ وبلاگ وجود داره

یا اینکه میتونید مستقیما از این آدرس استفاده کنید.

http://medicine-esf91b.ir/DownloadCenter




در پایان هم اینکه انتقادی پیشنهادی در مورد این سیستم دارید اعلام فرمایید

دل همراه کاروان پیاده اربعین

به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سر
بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر

فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد
که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر

قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق
که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر

نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن
به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر

سری که گفت: «من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند می‌روم با سر

هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر.»

همان سری که "یحب الجمال" محوش بود
جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر

سری که با خودش آورد بهترین‌ها را
که یک به یک، همه بودن سروران را سر

زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت: حبیبا! بگیر از ما سر

سپس به معرکه عابس، " أجنّنی"گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر

بنازم " أم وهب" را، به پاره تن گفت
برو به معرکه با سر ولی میا با سر

خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت آخر سر، روی پای مولا سر

چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید
به روی چادر زهرا گذاشت سقا، سر

در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد
همان سری است که برده برای لیلا سر

همان که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود، پا تا سر

پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر

میان خاک، کلام خدا مقطعه شد
میان خاک؛ الف، لام، میم، طا، ها، سر

حروف اطهر قرآن و نعل تازه‌ی اسب
چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ها سر

تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هرکه هرچه دلش خواست داد، حتی سر

جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است
جدا شده است و نیفتاده است از پا سر

صدای آیه کهف الرقیم می‌آید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر

بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر

عقیله، غصه و درد و گلایه را به که گفت؟
به چوب، چوبه محمل، نه با زبان، با سر

دلم هوای حرم کرده است می‌دانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر 
 

 

شعر از شاعر آیینی خوب کشورمون سید حمیدرضا برقعی