چند تا حرف که شاید به درد بعضی از ما ها بخوره

امام صادق علیه السلام:

اَلغیبَةُ أَن تَقولَ فى أَخیکَ ما سَتَرَهُ اللّه  عَلَیهِ وَأَمَّا المرُ الظّاهِرُ فیهِ مِثلُ الحِدَّةِ وَالعَجَلَةِ فَلا؛

غیبت آن است که درباره برادرت چیزى بگویى که خداوند آن را پوشیده نگه داشته است، اما (گفتن) خصلتهاى آشکارى چون تندخویى و شتابزدگى غیبت نیست.

(بحارالأنوار، ج75، ص246، ح7)


امام صادق علیه السلام :

إِذا جاهَرَ الفاسِقُ بِفِسقِهِ فَلا حُرمَةَ لَهُ وَلا غیبَةَ؛

هرگاه شخص فاسق و گنهکار آشکارا گناه کند، نه حرمتى دارد و نه غیبتى.

(بحارالأنوار، ج75، ص253، ح32)


پیامبر صلى الله علیه و آله:

اَلذَّنبُ شومٌ عَلى غَیرِ فاعِلِهِ اِن عَیَّرَهُ ابتُلِىَ بِهِ وَ اِن اَغتابَهُ أَثِمَ وَ اِن رَضىَ بِهِ شارَکَهُ؛

گناه براى غیر گناهکار نیز شوم است، اگر گنهکار را سرزنش کند به آن مبتلا مى شود، اگر از او غیبت کند گنهکار شود و اگر به گناه او راضى باشد، شریک وى است.

(نهج الفصاحه، ح 1623)


امام باقر (ع) می فرمایند:

 «یَجِبُ لِلمُومنِ عَلَی المُومنِ اَن یَستُرَ علیهِ سبعینَ کبیرةً ---بر هر موٴمنی واجب است٬ هفتاد گناه کبیره را در برادر مومن خود بپوشاند.»

( اصول کافی٬ج٢،ص٢٠٧ ٬حدیث٨)

امام صادق (ع):

اِذَا اتَّهَمَ المُؤُمِنُ اَخاهُ اِنماثَ الایمانُ مِن قَلبِهِ کَما یَنماثُ المِلحُ فِى الماءِ ؛

هرگاه مؤمن به برادر [دینى] خود تهمت بزند، ایمان در قلب او از میان مى‏رود، همچنان که نمک در آب، ذوب مى‏شود.

کافى، ج 2، ص 361، ح 1


رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند:« المومنُ حرامُ کلّه عرضهُ و مسالُهُ ودمُهُ »

مومن همه چیزش، آبروی او مال او وخون او حرام(محترم) است.


رُوِیَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ:

 لا یَکْمُلُ الْمُؤْمِنُ إِیمَانُهُ حَتَّى یَحْتَوِیَ عَلَى مِائَةٍ وَ ثَلَاثِ خِصَالٍ فِعْلٍ وَ عَمَلٍ وَ نِیَّةٍ وَ ظَاهِرٍ وَ بَاطِنٍ

 فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یا رَسُولَ اللَّهِ مَا یَکُونُ الْمِائَةُ وَ ثَلَاثُ خِصَالٍ فَقَالَ یَا عَلِیُّ مِنْ صِفَاتِ الْمُؤْمِنِ أَنْ یَکُونَ

از رسول خدا ص روایت شده که فرمودند ایمان مومن کامل نمی شود تا اینکه دارای 103 خصلت در فعل وعمل ونیت وباطن وظاهر گردد آنگاه امیرالمونین ع فرمودند یا رسول الله آن 103 خصلت کدامند ؟فرمودند یا علی از جمله صفات مومن اینست که:

جَوَّالَ الْفِکْرِ- جَوْهَرِیَّ الذِّکْرِ- کَثِیراً عِلْمُهُ -عَظِیماً حِلْمُهُ-

اندیشه اش بسیار متحرک وپویاست –ذاتا متذکر وبه یاد خداست –علم ودانشش فراوان –بردباریش بزرگ

 جَمِیلَ الْمُنَازَعَةِ- کَرِیمَ الْمُرَاجَعَةِ- أَوْسَعَ النَّاسِ صَدْراً- وَ أَذَلَّهُمْ نَفْساً

خوش برخورد در کشمکش –بزرگوار در بازگشت وپذیرش –سعه صدرش از همه بیشتر –ونفسش از همه خاکسار تر است

 ضِحْکُهُ تَبَسُّماً- وَ اجتماعه تَعَلُّماً- مُذَکِّرَ الْغَافِلِ- مُعَلِّمَ الْجَاهِلِ

خنده اش تبسم –گرده هماییش برای تعلم ویادگیری –تذکردهنده به غافل- و آموزنده جاهل است

لَا یُؤْذِی مَنْ یُؤْذِیهِ _وَ لَا یَخُوضُ فِیمَا لَا یَعْنِیهِ_ وَ لَا یَشْمَتُ بِمُصِیبَةٍ

به کسی که آزارش می کند آزاری نمی رساند –ودر آنچه به دردش نمی خورد وارد نشود وهیچ  کس رابه مصیبتی سرزنش وشماتت نمی کند

 وَ لَا یَذْکُرُ أَحَداً بِغِیبَةٍ- بَرِیئاً مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ- وَاقِفاً عِنْدَ الشُّبُهَاتِ

وهیچ کس را با غیبت یاد نمی کند –از کارهای حرام بیزار است –ودر موارد شبهه قدم بر نمی دارد

کَثِیرَ الْعَطَاءِ- قَلِیلَ الْأَذَى- عَوْناً لِلْغَرِیبِ -وَ أَباً لِلْیَتِیمِ

بخشش فراوان –آزارش بسیار کم –برای غریب وناآشنا یاور –وبرای یتیم پدر است

بُشْرُهُ فِی وَجْهِهِ- وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ- مُسْتَبْشِراً بِفَقْرِهِ

شادابی وخرمی اش در چهره –وحزن واندوهش در دل –وبه نیاز خود (به خدا )خرسند است

 أَحْلَى مِنَ الشَّهْدِ- وَ أَصْلَدَ مِنَ الصَّلْدِ- لَا یَکْشِفُ سِرّاً- وَ لَا یَهْتِکُ سِتْراً

شیرین تر از عسل- وسخت تر از سنگ است –و هیچ رازی را فاش نسازد –وهیچ پرده ای را ندرد

 لَطِیفَ الْحَرَکَاتِ- حُلْوَ الْمُشَاهَدَةِ -کَثِیرَ الْعِبَادَةِ- حَسَنَ الْوَقَارِ

حرکاتش لطیف- دیدارش شیرین-عبادتش بسیار –وقارش نیکو

  لَیِّنَ الْجَانِبِ- طَوِیلَ الصَّمْتِ- حَلِیماً إِذَا جُهِلَ عَلَیْهِ

برخوردش نرم –سکوتش طولانی است –اگر در باره او به نا دانی رفتار شود حلیم وبردبار است

 صَبُوراً عَلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیْهِ- یُجِلُّ الْکَبِیرَ وَ یَرْحَمُ الصَّغِیر

برکسی که به او بدی کرده است شکیبا است –بزرگتر را گرامی داشته وبه کوچکتر رحم می کند

َ أَمِیناً عَلَى الْأَمَانَاتِ- بَعِیداً مِنَ الْخِیَانَاتِ- إِلْفُهُ التُّقَى وَ حِلْفُهُ الْحَیَاءُ

بر امانتها امین- واز خیانتها به دور است –همدم او تقوا وهم پیمان او شرم وحیاست

 کَثِیرَ الْحَذْرِ- قَلِیلَ الزَّلَلِ- حَرَکَاتُهُ أَدَبٌ -وَ کَلَامُهُ عَجِیبٌ

پرهیزش بسیار –ولغزشش کم حرکاتش مودبانه –وگفتارش مایه شگفتی است

مُقِیلَ الْعَثْرَةِ- وَ لَا یَتَّبِعُ الْعَوْرَةَ- وَقُوراً صَبُوراً- رَضِیّاً- شَکُوراً

از خطا و لغزش در می گذرد –ودر پی عیوب دیگران نمی رود –با وقار –صبور –خشنود وراضی –سپاسگذار

 قَلِیلَ الْکَلَامِ- صَدُوقَ اللِّسَانِ- بَرّ-اً مَصُوناً

کم حرف –راست گفتار –نیکوکار-مصون –ومحفوظ

حَلِیماً- رَفِیقاً- عَفِیفاً –شَرِیفاً- لَا لَعَّانٌ وَ لَا کَذَّابٌ

 بردبار-رفیق وسازگار-پاکدامن –با شرافت است لعن کننده ودروغگو نیست

 وَ لَا مُغْتَابٌ- وَ لَا سَبَّابٌ- وَ لَا حَسُودٌ- وَ لَا بَخِیلٌ- هَشَّاشاً بَشَّاشاً

غیبت کننده نیست –دشنام نمی دهد نه حسود است ونه بخیل –گشاده رو وشاداب است

 لَا حَسَّاسٌ وَ لَا جَسَّاسٌ -یَطْلُبُ مِنَ الْأُمُورِ أَعْلَاهَا- وَ مِنَ الْأَخْلَاقِ أَسْنَاهَا

نه ظریف وحساس است –ونه کنجکاووجاسوس –از کار ها عالیترین را طلب می کند –واز اخلاق برجسته ترین را

 مَشْمُولًا بِحِفْظِ اللَّهِ -مُؤَیَّداً بِتَوْفِیقِ اللَّهِ- ذَا قُوَّةٍ فِی لِین

حفظ خدا شامل حال اوست –به توفیق الهی یاری شده است –ودر عین نرمش قوی است

ٍ وَ عَزْمَةٍ فِی یَقِینٍ -لَا یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ- وَ لَا یَأْثَمُ فِی مَنْ یُحِبُّ

 وتصمیمش همراه با یقین –با کسی که دشمن باشد ستم نمی کند –ودر باره کسی که دوستش دارد به گناه نمی افتد

صَبُورٌ فِی الشَّدَائِدِ- لَا یَجُورُ وَ لَا یَعْتَدِی- وَ لَا یَأْتِی بِمَا یَشْتَهِی

در سختیها بسیار شکیباست –نه ستم میکند ونه تجاوز –وهرچه دلش خواست انجام ندهد

 الْفَقْرُ شِعَارُهُ- وَ الصَّبْرُ دِثَارُهُ -قَلِیلَ الْمَئُونَةِ- کَثِیرَ الْمَعُونَةِ

جامه زیرینش نیاز( به خدا)-وجامه زبرینش صیر ومقاومت –هزینه وزحمتش اندک –کمک ویاریش بسیار

 کَثِیرَ الصِّیَامِ -طَوِیلَ الْقِیَامِ- قَلِیلَ الْمَنَامِ- قَلْبُهُ تَقِیٌّ- وَ عِلْمُهُ زَکِیٌّ

روزه داری او بسیار –قیام وعبادتش طولانی –خوابش کم –قلبش پرهیزگار وعلم و دانشش پاکیزه است

 إِذَا قَدَرَ عَفَا -وَ إِذَا وَعَدَ وَفَى- یَصُومُ رَغْباً -وَ یُصَلِّی رَهْباً

هنگامیکه قدرت یابد عفو نماید –وهنگامیکه وعده دهد وفا نماید –با میل ورغبت روزه می گیرد –وبا ترس وخوف نماز می خواند

 وَ یُحْسِنُ فِی عَمَلِهِ کَأَنَّهُ نَاظِرٌ إِلَیْهِ -غَضَّ الطَّرْفِ- سَخِیَّ الْکَفِّ

چنان نیکو عمل می کند که گویا اورا می بینند –دیده اش (از ناروا )فرو بسته –دستش باسخاوت است

لَا یَرُدُّ سَائِلًا -وَ لَا یَبْخَلُ بِنَائِلٍ- مُتَوَاصِلًا إِلَى الْإِخْوَانِ- مُتَرَادِفاً إِلَى الْإِحْسَانِ

در خواست کننده ای را رد نکند –ونسبت به دستاورد دیگران بخل نورزد –با برادران ارتباط وپیوستگی دارد –در نیکو کاری پیاپی اقدام کند

 یَزِنُ کَلَامَهُ وَ یُخْرِسُ لِسَانَهُ- لَا یَغْرَقُ فِی بُغْضِهِ- وَ لَا یَهْلِکُ فِی حُبِّهِ

سنجیده سخن می گوید وزبانش را می بندد-در خشم ودشمنی غرق نشود –ودر دوستیش هلاک نگردد

 لَا یَقْبَلُ الْبَاطِلَ مِنْ صَدِیقِهِ وَ لَا یَرُدُّ الْحَقَّ مِنْ عَدُوِّهِ- وَ لَا یَتَعَلَّمُ إِلَّا لِیَعْلَمَ وَ لَا یَعْلَمُ إِلَّا لِیَعْمَلَ

باطل را از دوستش نمی پذیرد ودر مقابله با دشمن حق را پایمال نمی کند –دانش را نمی آموزد مگر برای دانستن وآگاهی ونمی آموزد مگر برای عمل

 قَلِیلًا حِقْدُهُ- کَثِیراً شُکْرُهُ- یَطْلُبُ النَّهَارَ مَعِیشَتَهُ- وَ یَبْکِی اللَّیْلَ عَلَى خَطِیئَتِهِ

کینه اش اندک –شکروسپاس بسیار –در روز به جستجوی معاش میپردازد ودر شب برخطا وگناهش گریه می کند  

إِنْ سَلَکَ مَعَ أَهْلِ الدُّنْیَا کَانَ أَکْیَسَهُمْ وَ إِنْ سَلَکَ مَعَ أَهْلِ الْآخِرَةِ کَانَ أَوْرَعَهُمْ

اگر با اهل دنیا همراه شود زیرکترین آنهاست واگر با اهل آخرت همراه باشد پارسا ترین آنهاست

 لَا یَرْضَى فِی کَسْبِهِ بِشُبْهَةٍ- وَ لَا یَعْمَلُ فِی دِینِهِ بِرُخْصَةٍ

در کسب خویش موارد شبهه را نمی پسندد –ودر عمل به دینش دنبال عذر ورخصتی نمی رود

 یَعْطِفُ عَلَى أَخِیهِ بِزَلَّتِهِ- وَ یَرْضَى مَا مَضَى مِنْ قَدِیمِ صُحْبَتِهِ  

با خطا ولغزش برادر دینیش به عطوفت رفتار نماید –وحق دوستی دیرینه را مراعات می کند

 منبع :بحار الانوار -جلد 67-ص210

 


روزی آن حضرت به کعبه نگاه کردند وفرمودند: « ای کعبه! خوشا به حال تو، خداوند چقدر تورا بزرگ و حرمتت را گرامی داشته است! به خدا قسم حرمت مومن از تو بیشتر است، زیرا خداوند تنها یک چیز را از تو حرام کرده، ولی ازمومن سه چیز راحرام کرده است: مال، جان وآبرو تا کسی به او گمان بد نبرد./
بحار الانوار، ج 64، ص71/


تجسّس ، اصطلاحی اخلاقی و فقهی و مبحثی مهم در باب حکومت . واژة عربی تجسس ، در اصل به معنای «با دست لمس کردن » و مجازاً به معنای «نگاه کردن از سر کنجکاوی برای شناسایی دیگران » است ( رجوع کنید به ازهری ؛ ابن منظور؛ مرتضی زبیدی ، ذیل «جَسّ»). این واژه در فارسی به معنای «خبر جستن » است (دهخدا، ذیل واژه ). معنای واژة تحسّس نیز مانند تجسس ، خبر جستن و کنجکاوی کردن در اسرار است . برخی ، میان مفهوم این دو واژه تفاوت قایل شده اند، از جمله گفته اند که تجسس ، جستجو در باطن کارها و بیشتر مربوط به امور شر است ، اما تحسس آگاهی جستن از ظواهر امور به واسطة حواس ظاهری است و بیشتر در امور خیر به کار می رود، یا آنکه تجسس جستجو برای دیگری و تجسس کاویدن برای خویش است ( رجوع کنید بههمانجاها؛ طبرسی ؛ قرطبی ؛ آلوسی ، ذیل حجرات : 12 و یوسف : 87 ؛ مجلسی ، ج 64، ص 312ـ313). معنای اصطلاحی تجسس در متون اسلامی و فقه اسلامی از مفهوم لغوی آن چندان دور نیست ( رجوع کنید به الموسوعة الفقهیة ، ج 10، ص 161)، البته در برخی منابع فقهی اهل سنّت ــ که تجسس را تعریف کرده اند ــ مراد از آن تفتیش و جستجوی اخبار مخفی و اطلاعات سرّی دشمنان به قصد آگاهی یافتن از آنها ذکر شده است (خرشی ، ج 4، ص 28؛ ابن عابدین ، ج 3، ص 249؛ قلعه جی ، ذیل واژه ).

در قرآن کریم این واژه تنها یک بار، به صورت «وَلاتجسّسوا»، آمده است (حجرات : 12). مفسران مراد از تجسس را در این آیه ــ که مورد نهی قرار گرفته ــ تفتیش کردنِ اسرار و امور مخفی مؤمنان دانسته اند (طبرسی ؛ قرطبی ؛ آلوسی ، ذیل آیه ). بنا بر یک روایت ، ابن عباس این کلمه را در آیه ، «لاتحسّسوا» قرائت کرده است (طبرسی ، ذیل آیه ). در احادیث شیعه و اهل سنّت نیز تجسس و تفتیش در امورخصوصی و پنهانی مؤمن ، سخت نکوهش شده (برای نمونه رجوع کنید به ابن حنبل ، ج 2، ص 287، 342، 465، 470، 482، 492، 517، 539؛ ابوداود، ج 4، ص 281؛ طبرسی ، همانجا) و مؤلفانِ جوامع حدیثی گاه ابواب خاصی را به این موضوع اختصاص داده اند ( رجوع کنید بهبخاری جعفی ، ج 4، ص 60ـ61؛ کلینی ، ج 2، ص 354ـ 355؛ حرّ عاملی ، ج 12، ص 274ـ276؛ نوری ، ج 9، ص 108ـ 111)، از جمله در حدیثی از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله و سلم ، آن حضرت پس از بر حذر داشتن مؤمنان از سوءظن و تجسس و کارهایی از این دست ، آنان را به برادری فراخوانده است ( رجوع کنید بهبخاری جعفی ، همانجا). به فرمودة امام صادق علیه السلام جهل در سه چیز مطلوب است ، از جمله نسبت به چیزی که مقصود شرع نیست ( رجوع کنید به ابن شعبه ، ص 317). بر این اساس ، علمای اخلاق هم جستجو کردن در اسرار و امور پنهانیِ (عورات ) دیگران را ناپسند شمرده اند (ورام ، ج 1، ص 115، ج 2، ص 208؛ شهیدثانی ، ص 23). در برخی منابع حدیثی و تاریخی ، احادیثِ ناظر به جاسوسی کردن و تفتیش در جنگها، که مستند فقها در مباحث تجسس است ، گردآوری شده است (برای نمونه رجوع کنید بهبخاری جعفی ، ج 2،ص 170ـ171؛ بیهقی ، ج 13، ص 503 ـ507).

فقها به استناد آیة دوازدهم سورة حجرات و احادیث متعدد، تجسس را احرام می دانند. همچنین تفتیش از عقاید و اسرار و خطاهای مؤمنان و نیز افشا و آشکار کردن آنها، با استناد به آیات قرآن ، از جمله آیة نوزدهم سورة نور، حرام است (منتظری ، ج 2، ص 539 ـ 545؛ سبحانی ، ج 2، ص 540). تجسس در زندگی شخصی و خانوادگی افراد نیز مشمولِ این حکم است .

از سوی دیگر، بر اساس برخی آیات ، از جمله آیة 189 سورة بقره و 27 سورة نور، ورود مخفیانه و بدون اجازه به حریم خانة دیگری ، ممنوع است و بر پایة آرای فقهی ، هرکس می تواند به هر شکل ممکن با متجاوز به این حریم مقابله کند. به نظر فقهای شیعه و اهل سنّت ، هرگاه کسی در پی تجسس از درون منزل مؤمن برآید، صاحب منزل حق دارد وی را از این کار بازدارد و اگر تجسس کننده کار خود را ادامه دهد، صاحبِخانه مجاز است با پرتاب سنگریزه وی را از این کار منع کند. به نظر بسیاری از فقها، اگر این کار منجر به جراحت و حتی مرگ این شخص شود، صاحب خانه ضامن نیست ( رجوع کنید بهمسلم بن حجاج ، ج 6، ص 180ـ181؛ حرّ عاملی ، ج 29، ص 59؛ نجفی ، ج 41، ص 660؛ الموسوعة الفقهیة ، ج 10، ص 169).

تجسس حتی برای اجرای فریضة امر به معروف و نهی ازمنکر هم ممنوع است . جلوگیری از وقوع آشکار منکرات یکی از وظایف نظام اسلامی است و در صدر اسلام چه بسا خود حاکمان این مهم را انجام می دادند ( رجوع کنید به ماوردی ، ص 413). بعدها منصبی خاص با عنوان حسبه * پدید آمد و متصدی آن (محتسب ) موظف شد که با تظاهر «به ترک معروف » یا «انجام منکر» مقابله کند. به نوشتة غزالی (ج 3، ص 28)، محتسب باید از منکرِ آشکار که نیاز به تجسس ندارد، جلوگیری کند. بر این اساس ، محتسب یا ناهی از منکر مجاز نیست که در امور پنهانی مردم تجسس و اسرار مخفی آنان را افشا کند (همانجا). بسیاری از مؤلفانی که به شرایط حسبه توجه داشته اند، بر این نکته تصریح کرده و به حدیث مشهور نبوی استناد نموده اند؛ طبق آن حدیث ، اگر کسی مرتکب کاری منکر شود و کار خود را آشکار کند حدّ بر او جاری خواهد شد ( رجوع کنید به مالک بن انس ، ج 2، ص 825؛ ماوردی ، ص 405؛ ابن فراء، ص 295؛ ابن اخوه ، ص 91). سیرة صحابیان بزرگ هم آن بوده که تنها در صورت بروز و آشکار شدن منکر، گناهکار را مجازات می کردند و برای کشف منکر تجسس نمی نمودند (از جمله رجوع کنید بهابوداود، ج 4، ص 272ـ273).


امیدوارم که به درد خود من بخوره