____________

برادر کفن پوشم .سلام.حالت خوب است.قضیه تجاوز دو مامور رسمی عربستانى در رسمی ترین مرکز دولتی عربستان یعنی گیت بازرسی فرودگاه عربستان را شنیدی؟رگ غیرتت باد نکرد؟مثل اینکه رگ غیرت تو هم انتخابی کار میکند؟اگر این تجاوز توسط مامور اسراییلی به یک نوجوان فلسطینی شده بود الان تو صف ثبت نام برای اعزام به غزه بودی.راستی اگر بمیریم هم کم است.کجایند آن کسانی که برای یک قدم زدن ظریف با کری طلب مرگ میکردند.آیا الان وقت مردن نیست.؟ حاجی زیارت قبول .خوب پسرت را بردی تا معنویتش را تکمیل کند حاج آقا زیارت قبول .سعیکم مشکور


رضا صادقی 

ان امام علی( ع) : ( خطبه ۲۷ معروف به خطبه جهادیه ) و َ لَقَدْ بَلَغَنِی اءَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْاءَهِ الْمُسْلِمَهِ وَ الْاءُخْرَى الْمُعَاهِدَهِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلاَئِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلا بِالاِسْتِرْجَاعِ وَ الاِسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلاً مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لاَ اءُرِیقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ اءَنَّ امْرَأً مُسْلِما مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا اءَسَفا مَا کَانَ بِهِ مَلُوما بَلْ کَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیرا

شنیده ام که یکى از آنها بر زن مسلمانى داخل شده و دیگرى ، بر زنى از اهل ذمّه و، خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره اش را ربوده است . و آن زن جز آنکه از او ترحم جوید چاره اى نداشته است . آنها پیروزمندانه ، با غنایم ، بى آنکه زخمى بردارند، یا قطره اى از خونشان ریخته شود، بازگشته اند. اگر مرد مسلمانى پس از این رسوایى از اندوه بمیرد، نه تنها نباید ملامتش ‍ کرد بلکه مرگ را سزاوارتر است و فریاد مکشید و چه کسی فکر میکرد این ظلم بر فرزند خودش روا شود و فریادی از نهان کسی بر نخواهد خواست.

 

دانشجویانی که چند روز پیش دم در مجلس بودن الان خوابیدن؟

شکر ایزد را که دیدم روی تو

به نام خدای عشق

فصل بهار آمد و رنگ بهار نیست... اردی‌جهنم است زمانی که یار نیست

قسمتی از متن: از سال‌ها پیش از ازدواج با مریم آشنا شده بود. با هم کتاب ردوبدل می‌کردند، بیرون می‌رفتند، کنسرت و سخنرانی و کلاً هر مراسم دیگری...

اگر خود خدا هم می‌خواست کسی را از گِل این خاک بیآفریند، همه بدگل می‌شدند و خوشگلی بر روی زمین نداشتیم. نه آبی داشت و نه گیاهی، خاکش زشت و بی‌ارزش بود. دانه‌های سفیدی در ماسه‌هایش درشتی می‌نمود. می‌گفتند: دانه‌های نمک است. ما را بردند در کاسه مانندی از ماسه. گرم نبود. داغ و سوزان بود. از کاسه نمی‌توانستی خارج شوی. فقط راهی داشت برای بازگشت از همان مسیری که آمده بودیم. این را من می‌دیدم. ولی می‌گفتند: پر از راه است. بسیار هم کوچک بود. صحبتشان که شروع شد، فهمیدیم بحث در مورد همان عکس بزرگی است که در بالای سرمان خارج از کاسه قرار گرفته. تصویر پر بود از لت و پارهایی که در موردشان می‌گفتند: آوردنشان همین جا. از همه خون می‌رفت و باد دانه‌های نمکِ درون ماسه را به خون همه می‌پاشید و آبی هم برای خوردن نبود. صد و بیست نفر؛ همه مُردند. فکرم مشغول بود. بقیه را نمی‌دانم. در همان نقطه‌ای که بودم، به نوشتن برای آن محل فکر می‌کردم و به یکباره یادم آمد آوینی همین جا شهید شد. برای کشف حقیقت آمده بود. بعد از گذشت یک ماه، وقتی این متن را تایپ می‌کنم، به یکباره در سایتی می‌بینم: در آستانه سالروز شهادتِ «سیدشهیدان اهل قلم» شهید سیدمرتضی آوینی... اتفاق است؟ مهم نیست. آنجا، فکه بود.

ادامه‌ی متن، دارای واقعیاتی بوده و برای بسیاری «بحث ممنوعه» می‌باشد. اگر دوست ندارید، نخوانید/ در ادامه‌ی مطلب.

  ادامه مطلب ...

انگل و قارچ ! سکانس آخر

سلام! ... 

دوستان منبع امتحان قارچ جزوه *قارچ شناسی پزشکی* نوشته کیان حشمت  هست.برای میان ترم تا پایان جلسه 6 + Otomycoses و Keratomycoses (صفحه 106تا 110 جزوه ) رو مطالعه کنید 

جزوات دوستان ترم بالایی موجوده در صورتی که هنوز جزوه تهیه نکردید به بنده یا آقای صدری مراجعه کنید 

در رابطه با  جلسه 3 انگل هم  اسلاید ها مشابه و جزوه هم در حدود 80 درصد مشابه و حتی بهتر از جزوه استاد هست 




دنیا به کامتون..